خودکشی جنجالی تازه داماد | همسرم صیغه مرد دیگری بود

تازه داماد می‌گوید: در سن ۳۰ سالگی تصمیم گرفتم ازدواج کنم که بابام فوت کرد و کلا مسئولیت خانواده بر دوش من افتاد تا این که ۸ سال بعد ازدواجم به تعویق افتاد.
خودکشی جنجالی تازه داماد | همسرم صیغه مرد دیگری بود
کد خبر : ۵۹۱۹۱

خودکشی تازه داماد جنجال به پا کرد. تازه داماد وقتی بعد از ازدواج فهمید که همسرش قبلا ۴سال همسر موقت فرد دیگری بوده دست به خودکشی می‌زند.

حمید مردی ۴۰ ساله، با ظاهری پریشان وارد اتاق مشاوره شد؛ و ماجرا را این گونه شرح داد:

از بچگی هر چی بابام درباره آبرو و حیا و ... گفته بود، در همه موقعیت‌های خانوادگی و اجتماعی رعایت می‌کردم. بزرگتر که شدم با عقل خودمم ترکیبش کردم و تبدیل به یک پسر همه چی تمام از نظر مردم شدم. خودمم خوشم میامد، چون فکر می‌کردم زندگی باید همین جوری باشه که بتونم یک نفر را مثل خودم گیر بیارم و زندگی متاهلی را با دل و جان و خیال راحت تجربه کنم.

با توجه به مشکل افسردگی که بابام داشت مجبور شدم زمان زیادتری را به خانواده اختصاص بدم که بتوانم کمک خرج خانه باشم. در سن ۳۰ سالگی تصمیم گرفتم ازدواج کنم که بابام فوت کرد و کلا مسئولیت خانواده بر دوش من افتاد تا این که ۸ سال بعد ازدواجم به تعویق افتاد.

۲ سال پیش در کنار تمام مشکلاتی که داشتم اقدام به خواستگاری کردم. از دختری که دوست همسر همکارم بود. خیلی عفت و حیا برای من مهم بود. خانم همکارم گفت این دختر خوبیه و همه جوره تاییدش می‌کنم. ۶ ماه با هم در دوره آشنایی ماندیم و در این مدت چند بار ازش پرسیدم که آیا کسی در زندگیش بوده یا نه؟ می‌گفت نه و من هم چیز خاصی ازش ندیدم. خیالم راحت شد و تصمیم گرفتیم به صورت رسمی ازدواج کنیم.

بعد از ازدواج رسمی بود که تازه متوجه شدم او ازدواج موقت کرده بود خیلی بهم ریختم. ازش که توضیح خواستم، در جوابم گفت خب مگه چی شده؟ مگه مهمه؟ گفتم قبل از عقد گفته بودم خیلی برام مهم. شروع به داد و بی داد کردن و تحقیر کردنم کرد. نمی‌تونستم قبول کنم. چند روزی ازاو فاصله گرفتم؛ و بعد مجدد ازوی توضیح خواستم. اولش گفت نه نیازی نیست چیزی بدانی. مهم اینه که من دوستت دارم و حالا چه اتفاقی قبلا افتاده مهم نیست.

اصرار کردم و گفت به مدت ۴ سال صیغه پسری بوده و بعد از این که مادرش مخالفت میکنه ازش جدا میشه. این را که شنیدم خیلی به گذشته خودم، به حال خودم، و به خودم افسوس خوردم. منی که با هزار امید به انتخاب همسری با حیا، از هزاران آرزو و امیال دست کشیدم بازداری کردم باید جواب این کارم دختری که صیغه مردم بوده باشه. از همه دنیا ناامید شدم ونمی دانم چی شد که بعد ازبیرون کردن خانمم از خونه به سمت کشو میزم رفتم و ۵۰ تا قرص خوردم. بعدش متوجه شدم همسرم تو بیمارستان بالای سرم هست. کاش مرده بودم.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان را با نصب اپیلکیشن خبرخوان گردون به سهولت دنبال کنید.
مجله زندگی
ارسال نظر